نسبت حوزه و انقلاب اسلامی | حوزه علمیه پس از انقلاب؛ نزول یا صعود؟
به گزارش خبرگزاری رسا، معمولاً جلسات مناظره در دانشگاهها انجام میشود اما اینبار حوزه علمیه آیتالله ایروانی مبتکر برگزاری سلسله جلسات «گفتوگوی انتقادی» میان طلاب شده است. در یکی از این جلسات که درباره موضوعی چالشبرانگیز با عنوان «حوزه علمیه پس از انقلاب اسلامی» هفته گذشته به مناسبت دهه فجر برگزار شد، دو گروه به عنوان موافقان و مخالفان رشد و صعود حوزه پس از انقلاب صحبت کردند. گزارشی مختصر از ادله موافقان و موافقان را در این نوشته میخوانید.
آقای فلاح بهعنوان مدافع موضوع نزول و افول حوزه پس از انقلاب بیان میکند که حوزه علمیه در وهله اول باید فقیه بپروراند، سپس این فقیه سیاسی یا فیلسوف یا عارف شود. او میگوید باید حوزه اسلامشناس تربیت کند تا از آنها رهبر امت و سرباز اسلام پدید بیاید.
آقای حسینی، مدافع بحث صعود حوزه پس از انقلاب، با اشاره به تاریخ حوزه علمیه از قرن چهارم یعنی دوره شیخ مفید که حوزه بغداد تأسیس شد، میگوید: از این دوره رشد علوم آغاز شد. شیخ مفید تحولی در علم اصول ایجاد میکند و کتاب التذکره را مینویسد. شاگردانی مثل شیخ طوسی و سید مرتضی و... را تربیت میکند. علامه حلی هم، چنین تلاشهایی را انجام داد. این کارها واقعاً صعود و پیشرفت حوزه علمیه بود.
بهزعم حسینی دوره شیخ بهایی و ملاصدرا هم دوره صعود بوده است اما در اواخر دوره صفویه اخباریگری وارد حوزه میشود و این صعود را متوقف میکند. او شاخصهای اخباریگری را برمیشمارد:
1- علم اصول کنار میرود 2- علوم عقلی کنار گذاشته میشود 3- تفسیر قرآن فقط با حدیث انجام میشود.
آقای سعادتی، جایگاه ضعیف اخلاق در حوزه علمیه بهویژه در ده سال اخیر را مورد انتقاد قرار میدهد و علت این امر را نبود عالمان ربانی در حوزهها و رعایت نکردن این مسائل در سطح بالای حوزه علمیه قلمداد میکند. او میگوید: رابطه طلاب و اساتید، رابطه مربی و متربی بود. استاد خودش عالم و عامل بود.
امروز طلبهها رها شدهاند و طبیعتاً به سمت اشرافیگری میل پیدا میکنند. همان نکتهای که رهبری فرمودند که بعضی از طلاب با ماشینهای گرانقیمت وارد درس خارج فقه میشوند. حضرت آقا فرمودند حرام است. طلبه میگوید اگر من برای خانهام یخچال ساید نگیرم زندگیام نمیچرخد. حوزه علمیه چون کوتاه آمده است به این روز گرفتار شده است.
آقای نوروزی طلبه دیگری است که بهعنوان مدافع بحث صعود حوزه علمیه پس از انقلاب صحبت میکند. او قائل است که قبل از انقلاب معیاری برای آزمودن طلبهها وجود نداشت و هر کسی معمم میشد او را عالم دین میشناختند. او میگوید: نظام تاییدی در مرحله اجتهاد خوب است اما در سطح افراد معمولی کارآمد نیست. کسی با دو سه سال درس خواندن از طرف دفتر مرجع تأیید میشود و خمس و زکات میگیرد. حتی ممکن است خود مرجع او را تأیید نکرده باشد اما بالاخره با روابط کار خودش را جلو میبرد. قبل از انقلاب همه چیز رابطهای بود. الان دفتر یکی از مراجع در نجف که بهصورت سنتی عمل میکند، همین وضعیت را دارد.
آقای وفسی موضوع رابطه حوزه با نهاد سیاست یا همان جمهوری اسلامی را مطرح میکند. او بیان میکند: تاریخ نشان داده است حکومتها معمولاً حوزهها را مطیع یا بیتفاوت نسبت به حکومت میخواهند. انقلاب اسلامی با این ادعا پیروز شد که میخواست نظامهای قبلی را که طاغوتی بودند از بین ببرد، در نتیجه فقها باید از حریت کامل برخوردار باشند. نباید شرایطی بر حوزهها تحمیل شود که برخی حقایق دین را بیان نکنند.
او معتقد است که نه انقلابیون، نه نواندیشان دینی و نه دیناندیشان سنتی در شرایط امروز امکان بیان نظراتشان را ندارند. او اصل «استقلال حوزه علمیه» را مورد تاکید قرار میدهد و میگوید: ریاست حوزهها همواره با مراجع تقلید بوده و اگر تشکیلات جداگانهای در حوزه امروز بخواهد مستقل از مراجع عمل کند، مورد قبول نیست.
آقای عقیقی، بحث «عالم شدن» طلبهها را مفهومی مبهم میداند و با آوردن مثال قاضی شریح و قاضی زنجانی که حکم قتل شیخ فضلالله را امضا میکند، آنها را هم به اصطلاح عالم میداند. به اعتقاد او سربازی امام زمان و زمینهسازی ظهور ایشان که با انقلاب امام خمینی مطرح شده است، موضوعی است که ربطی به این معنا از عالم شدن و خواندن فقه و اصول فعلی ندارد. او در پایان این سؤال را مطرح میکند: آیا انقلاب باید حوزهها را تغذیه کند یا حوزهها انقلاب را؟
آقای فلاح در دفاع از مفهوم عالم شدن میگوید: عالم یعنی اسلامشناس. علمایی مثل میرزای شیرازی که گوشهنشین نبودند و وارد سیاست هم میشدند و حتی شهید هم میشدند. آخوند خراسانی در راه ایران به خاطر مشروطه از دنیا رفت. اگر امام خمینی (ره) هم همان فقه و اصول را بلد نبود، کسی برای او سینه نمیزد. مجتهد اگر فلسفه هم بداند بد نیست اما علم حوزهها فقاهت و کلام است. حوزهها بعد از انقلاب نمیتواند عالم دینی پرورش دهد. تمام عالمان دینی محصول حوزههای قبل از انقلابند.
آخوند سیاسی پرورش دادهاند اما عالم دینی نتوانستهاند پرورش دهند
او با آوردن مثالهایی مانند آیتالله بهجت و حسنزاده آملی معتقد است که آنها یک درس را میگرفتند و دقیق میخواندند اما طلبههای امروز چند درس را با هم میخوانند و این روش عالم تربیت نمیکند.
حسینی در ادامه بحث خودش اخباریگری را مشکل حوزهها تلقی میکند و بیان میکند که قبل از انقلاب فقط دروس خارج فقه و اصول داشتهایم و بهندرت درس خارج تفسیر و... داشتهایم. او میگوید: همین الان نجف را ببینید. صدها درس خارج فقه طهارت داریم اما شاید یک درس کلام داشته باشیم. چرا باید اینقدر فقه و اصول بگوییم اما به مشکل غربزدگی و مباحث تمدنی بیتوجه باشیم؟ علامه طباطبایی محصول حوزه تهران و اصفهان بودند نه قم و نجف که البته تلاش خودشان هم بیشتر مؤثر بودند.
آقای سعادتی میگوید: امام انقلاب کرد که آخوند درباری نباشد. اما امروز بعضی سردمداران حوزه علمیه همان اشرافیها هستند. در قم ببینید چگونه اتومبیلشان اسکورت میشود. این مسوول حوزه علمیه نمیتواند مشکل کف جامعه را درک کند. رده پایینش هم میشود طلبهای ضعیف که شاید به بیتالمال و وجوهات دستدرازی کند.
آیتالله سیستانی در دیدار با آیتالله مصباح فرمودند: «به طلبههای تهران بگویید مردم دینشان را از راه استدلالهای شما بهدست نیاوردهاند.» موضوع سادهزیستی بسیار مهم است.
آقای عقیقی معتقد است انقلاب از دیدگاه امام خمینی (ره) میخواهد جهانگیر شود. او نقلی از عروس امام را ذکر میکند که امام گفته است «ما انقلاب کردیم که فصوص تدریس کنیم.» او نامه امام به گورباچوف را هم مثال میزند و نتیجهگیری میکند که در این راه انقلاب، افرادی مانند آقایان خسروپناه و پزدانپناه و میرباقری جهاد کردهاند. او میگوید: انقلاب امام خمینی (ره) با علوم عقلی و فلسفه گسترش پیدا میکند نه اینکه بگوییم چگونه وضو بگیریم و طهارت کنیم.
آقای وفسی معتقد است در خلال بحث، ظلمی به تولیدات فکری حوزه سنتی در زمینههای سیاسی و اجتماعی صورت گرفته است. او اثر «تنبیه الامه و تنزیه المله» میرزای نایینی را مهمترین اثر در زمینه سیاسی میداند. او میگوید: روحانیت بعد از انقلاب منشأ کدام تحول سیاسی و اجتماعی بودند؟ حکومت باید در آستان دانشگاه و حوزه زانو بزند و از مباحث تئوریک آن استفاده کند.
او معنای صحیح و غلط استقلال حوزه علمیه را اینگونه توضیح میدهد: اولاً حوزه نباید عبای خود را به دوش بکشند و بگویند کاری به نظام سیاسی نداریم. از سوی دیگر نباید شخصیتهای روحانی داخل نظام بهگونهای صحبت کنند که گویی خودشان را از مراجع تقلید بینیاز میدانند. بحث استقلال مالی حوزه هم مهم است. اگر حوزه موقوفاتی داشته باشد که دارد و بتواند از آن راه بودجه حوزه را تأمین کند دیگر نیازی به بودجههای حکومتی نیست. پیشنهاد من این است که حوزه خودش بتواند درآمدزایی کند.
نوروزی هم در ادامه به تاکید میکند که تبلیغ قبل از انقلاب بد نبوده است اما تاییدها بد بوده است. او میگوید: اکنون بعضی از درسهای خارج فقه طوری شده که کسی بیشتر پول میدهد که جمعیت درسش بیشتر شود. اینها مشکلاتی است که از قبل از انقلاب در نظام سنتی ما وجود داشته است./۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: صبحنو